مُسْتَعْجَلَة : [عجل]: مؤنث (المُسْتَعْجَل) است؛ «قاضي الأمورِ المُسْتَعْجَلَة»: رسيدگى خارج از نوبت به دعوائى از طرف رئيس دادگاه؛ «طريقٌ مُسْتَعْجَلَة»: راه كوتاه و نزديك.
اسْتَعْجَلَ
اسْتَعْجَلَ : اسْتِعْجَالًا [عجل] هُ: به او تأكيد كرد تا در كار شتاب كند، بر او سبقت و پيشى گرفت.
أَعْجَلَ
أَعْجَلَ : إعْجَالًا [عجل] هُ: از او سبقت گرفت، او را برانگيخت - تِ النَّاقَةُ: ماده شتر بچه ى ناتمام افكند - هُ الوقتُ عَنْ : وقت...
مُسْتَعْجَلَة : [عجل]: مؤنث (المُسْتَعْجَل) است؛ «قاضي الأمورِ المُسْتَعْجَلَة»: رسيدگى خارج از نوبت به دعوائى از طرف رئيس دادگاه؛ «طريقٌ مُسْتَعْجَلَة»: راه كوتاه و نزديك.
اسْتَعْجَلَ
اسْتَعْجَلَ : اسْتِعْجَالًا [عجل] هُ: به او تأكيد كرد تا در كار شتاب كند، بر او سبقت و پيشى گرفت.
أَعْجَلَ
أَعْجَلَ : إعْجَالًا [عجل] هُ: از او سبقت گرفت، او را برانگيخت - تِ النَّاقَةُ: ماده شتر بچه ى ناتمام افكند - هُ الوقتُ عَنْ : وقت بسيار كمى براى او ماند تا - الشي ءَ: آن چيز را با شتاب خورد.
عَجَّلَ
عَجَّلَ : تَعْجِيلًا [عجل]: شتاب كرد - هُ: بر او پيشى گرفت، او را برانگيخت - لَهُ مِنَ الثَّمَن كذا: مبلغى به او پرداخت نمود - اللَّحْمَ: گوشت را با شتاب پُخت.