شعر در مورد اسب​

زیباترین اشعار فارسی با موضوع اسب در این تاپیک گردآوری میشود و کاربران عزیز میتوانند اشعار زیبایی که در اختیار دارند را به شرط موضوعیت در این تاپیک منتشر کنند .

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ستاره_قطبی

عضو فعال

اشعار اسب​

تا نگردد شمع روز از باد تيغت منطفی

روز کين چتر تو را در زير دامان می‌برد

آسمان می‌خواهد از اسب تو نعلی بهر تاج

غالبا آن تاج را از بهر کيوان می‌برد

کيست هندويی که سازد نعل اسب تاج سر

ظاهرا اسب تو درپا از پی آن می‌برد

« سلمان ساوجی »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

fatima

عضو فعال
ز حسن تو پیدا شد آیین عشق

خرد را لبت کرد تلقین عشق

ازین بیشه شیری نیامد برون

که او را نکشتی به زوبین عشق

ز بهر شکار دل خستگان

بر اسب بلا بسته‌ای زین عشق

« اوحدی »
 

ستاره_قطبی

عضو فعال
برگ در دست نسیمی است که سرگردان است

قلب در دام غریبی است که بی‌سامان است

زندگی با تو چه احساس عجیبی دارد

عشق آن اسب نجیبی است که نافرمان است

« ابوذر فتحی‌نیا »
 

fatima

عضو فعال
هرکسی را که بخت برگردد

اسبش اندر طویله خر گردد
 

ستاره_قطبی

عضو فعال
ای از عرب و از عجمت مثل نزاده

حسن تو عرب را و عجم را به تو داده

در روی عجم چشم تو صد تیر کشیده

وز چشم عرب لعل تو صد چشمه گشاده

خوبان عرب بر سر اسب تو دویده

شاهان عجم پیش رخت گشته پیاده

از چشم تو مجنون عرب یافته مستی

وز لعل توشیرین عجم ساخته باده

« اوحدی »
 

السانا

عضو انجمن

شعر درباره اسب​

اسب‏ها، این اسب‏ها

یالشان آشفته است

در نگاه سرخشان

پرسشی ناگفته است

بر زمین، سم می‌‏زنند

خشمگین، شیهه‏ کشان

گویی آتش می‏‌جهد

از تن چالاکشان

اسب‏ها زندانی‏‌اند

آه زیر سقف‏‌ها

اسب‏ها کی می‌‏شوند

باز آزاد و رها؟

اسب‏ها یک روز باز

روی پا می‌‏ایستند

آخر آنها اهل خواب

اهل آخور نیستند

یک شبی گم می‌‏شوند

اسب‏ها در بهت دشت

اسب من که رفت و رفت

سوی آخور برنگشت

« محمد کاظم مزینانی »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ستاره_قطبی

عضو فعال
پادشاها مهد عالی می‌رود سوی شکار

لیکن اسباب شدن ما را مهیا هیچ نیست

خیمه و اسب است و زین و جامه اسباب سفر

جز دو اسب لاغری با بنده زینها هیچ نیست

« سلمان ساوجی »
 

niloufar

عضو فعال
ازین بیشه شیری نیامد برون

که او را نکشتی به زوبین عشق

ز بهر شکار دل خستگان

بر اسب بلا بسته‌ای زین عشق
 

ستاره_قطبی

عضو فعال

اسب در اشعار مولانا​

همه شب سجده‌کنان می‌رود و وقت سحر

روش بخشد که بمیرد مه چرخ از حسدش

هر که امروز کند شهوت خود را در گور

هر یکی حور شود مونس گور و الحدش

هر کی او اسب دواند به سوی گمراهی

کند آن اسب لگدکوب نکال از لگدش

بهل ابتر تو غزل را به ازل حیران باش

که تمامش کند و شرح دهد هم صمدش

« مولوی »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

niloufar

عضو فعال
یا رب این نو دولتان را بر خر خودشان نشان

کاین همه ناز از غلام و اسب و استر می‌کنند

« حافظ »
 
آخرین ویرایش:

ستاره_قطبی

عضو فعال

اسب در شعر مولانا​

ای طرب‌ناکان ز مطرب التماس می‌ کنید

سوی عشرت‌ها روید و میل بانگ نی کنید

شهسوار اسب شادی‌ها شوید ای مقبلان

اسب غم را در قدم‌های طرب‌ها پی کنی

« مولوی »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

niloufar

عضو فعال
اسب می‌تاخت با شکوه و دلیر

که کند فعل شیر بچه شیر

« مکتبی شیرازی »
 

ستاره_قطبی

عضو فعال
یکی بارگی برنشسته سیاه

همی گرد نعلش برآمد به ماه

سیاوش چو گشت از جهان ناامید

برو تیره شد روی روز سفید

چنین گفت شبرنگ بهزاد را

که فرمان مبر زین سپس باد را

« فردوسی »
 

niloufar

عضو فعال

یک بیت شعر درباره اسب​

آن‌ کس که بداند و بداند که بداند

اسب شرف از گنبد گردون بجهاند

« فخر رازی »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

niloufar

عضو فعال

شعر اسب حیوان نجیبی است​

من نمی‌دانم

که چرا می‌گویند اسب حیوان نجیبی است

کبوتر زیباست

و چرا در قفس هیچ‌کسی کرکس نیست

گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد

چشم‌ها را باید شست جور دیگر باید دید

واژه‌ها را باید شست

واژه باید خود باد

واژه باید خود باران باشد

چترها را باید بست

زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را زیر باران باید برد

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید دید

عشق را زیر باران باید جست

« سهراب سپهری »
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:


🔴 لینک های مفید: شبیه ساز منظومه شمسی ,
میزبانی شده توسط سرورهای قدرتمند افیکس هاست

بالا