- نظر
- ناظر
- منظور
- منتظر
- منظره
- نظارت
مترادف انتظار: آرزو، امید، توقع، چشمداشت، شکیب، شکیبایی، صبر، نگرش
برابر پارسی: چشمداشت، چشم براه بودن، چشم داشتن
لغت نامه دهخدا
انتظار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چشم داشتن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ترقب و توقع. (از اقرب الموارد). چیزی را چشم داشتن. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ارتقاب. توقع. تربص. ترقب. (از یادداشت مؤلف ). || درنگ کردن. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکث. لبث. (از یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) نگرانی و چشم داشتگی و برمر و برمور و پرمر و پیوس و امیدواری. (ناظم الاطباء). چشم داشت. چشم داشتگی. نگرانی. (از فرهنگ فارسی معین ). ترقب. ترصد. تربص. پرموز. پرموزه. پرمون. چشم براهی. چشم...