وظیفه
/vazife/
مترادف وظیفه: تکلیف، فریضه، خدمت، رسالت، ماموریت، مسولیت، شغل، عمل، کار، نقش، ادرار، حقوق، رستاد، شهریه، گذران، ماهیانه، مستمری، معاش، مقرری، مواجب 
برابر پارسی: خویشکاری، بایستگی  
معنی وظیفه در فرهنگ معین
  وظیفه
 (وَ فِ یا فَ) [ ع . وظیفة ] (اِ.) ۱ - کاری که انسان مکلف به انجام آن باشد. ج . وظایف . ۲ - جیره ، مستمری . 
,zdti