لیاقت [ ق َ ] ( ع اِمص ) لیاقة، سزاواری، شایستگی، زیبائی، برازندگی، موافق و درخور آمدن، اندرخوری، قابلیت : برداشت کنم آن کسان را که در باب ایشان سیاست فرموده باشم اگر لیاقت دارند برداشتن را ( تاریخ بیهقی ) || فضل و دستگاه ( آنندراج ).
لیاقت [ ق َ ] ( ع اِمص ) لیاقة، سزاواری، شایستگی، زیبائی، برازندگی، موافق و درخور آمدن، اندرخوری، قابلیت : برداشت کنم آن کسان را که در باب ایشان سیاست فرموده باشم اگر لیاقت دارند برداشتن را ( تاریخ بیهقی ) || فضل و دستگاه ( آنندراج ).