- صنع
- صانع
- صانعات
- صنایع
- مصنوعی
- مصنوعات
- صنعتگر
- صنعتکار
- تصنع
- صناع
- صناعی
معنی صنعت:
۱ - ( مصدر ) به کار بردن مهارت و سلیقه در جلوه جمال به واسطه تقلید یا ابتکار به عبارت دیگر وسیله ایست که بشر بدان عقیده خود را راجع بکمال بیان کند هنر .
۲ - آهنگ ساختن موسیقی دانان برای قولی یا غزلی نت ساختن برای شعری .
۳ - ( صفت ) ساخته .
۴ - ( اسم ) کار پیشه حرفه .
۵ - کلیه تغییراتی که بشر در مواد طبیعی می دهد تا بهتر و بیشتر از آنها استفاده کند مثلا تبدیل گندم به آرد تبدیل پنبه و پشم و ابریشم به پارچه استخراج نفت و فلزات جمع : صنایع .
۶ - حیاه چاره .