- سیاسات
- سیاسیون
- سیاس
معنی سیاست
۱. اداره و مراقبت امور داخلی و خارجی کشور.
 ۲. درایت، باهوشی، خردمندی.
 ۳. [عامیانه، مجاز] حسابگری منفعت جویانه.
 ۴. برنامۀ کار یا شیوۀ عمل.
 ۵. [قدیمی] عقوبت، مجازات.
 * سیاست کردن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] عقوبت کردن، مجازات کردن، تنبیه کردن.
 * سیاست مدن: [قدیمی] علم به مصالح جامعه، اداره کردن امور و فراهم ساختن اسباب رفاه و امنیت مردمی که در یک شهر یا کشور زندگی می کنند.