معنی منقلب

پاسخ درست

معنی منقلب در لغت نامه دهخدا​

منقلب. [ م ُ ق َ ل ِ ] (ع ص ) برگردنده. (غیاث ) (آنندراج ). برگشته و برگردانیده شده و رجعت کرده و منصرف شده. ج ، منقلبون. (ناظم الاطباء) : قالوا انا الی ربنا منقلبون. (قرآن 124/7). || واژگون شونده. (غیاث ) (آنندراج ). سرنگون و واژگون شده. (ناظم الاطباء). دگرگون شونده. تغییر حال دهنده

farzane

عضو فعال

معنی منقلب در لغت نامه دهخدا​

منقلب. [ م ُ ق َ ل ِ ] (ع ص ) برگردنده. (غیاث ) (آنندراج ). برگشته و برگردانیده شده و رجعت کرده و منصرف شده. ج ، منقلبون. (ناظم الاطباء) : قالوا انا الی ربنا منقلبون. (قرآن 124/7). || واژگون شونده. (غیاث ) (آنندراج ). سرنگون و واژگون شده. (ناظم الاطباء). دگرگون شونده. تغییر حال دهنده
 
پاسخ درست

saghar

تازه وارد

معنی منقلب در فرهنگ معین​

منقلب
(مُ قَ لِ) [ ع . ] (اِفا.) ۱ - برگشته ، حال به حال شده . ۲ - به هم خوردن حال .

معنی منقلب در فرهنگ فارسی عمید​

منقلب
برگشته، به هم خورده، حال به حال شده، آشفته.

منقلب در دانشنامه اسلامی​

منقلب
معنی مُنقَلَباً: محل بازگشتن - بازگشتن (کلمه منقلب اسم مکان و يا مصدر ميمي از انقلاب است)
ریشه کلمه:
قلب‌ (۱۶۸ بار)
 


🔴 لینک های مفید: شبیه ساز منظومه شمسی ,
میزبانی شده توسط سرورهای قدرتمند افیکس هاست

بالا