کلمات دو املایی فارسی هفتم
فارسي اوّل ( جديد التأليف ) آيينه / آينه : نوعي سطح صيقلي كه نور رسيده از هر جسم را باز مي تاباند ، هر چيز بسيار صاف و برّاق
اتاق / اطاق : اصل اين لغت تركي است و در تركي مخرج « ط » وجود ندارد . بنابراين بهتراست كه به صورت « اتاق » نوشته شود . در زبان تركي به معني خانه و خيمه گاه است . برخي پنداشته اند اين كلمه همان« وثاق » عربي است .
پروفسور / پرفسور : professeur ، استاد دانشگاه
اتومبيل / اتوموبيل / اتمبيل : از فرانسوي Automobile از پيشوند داراي ريشه لاتيني به معني « خود » و « موبايل » به معني متحرك ، سيار و روان ، معادل فارسي « خودرو » ، آقاي بهمنيار در مقاله « املاي فارسي » كه در مقدمه لغت نامة دهخدا آمده است صورت « اتمبيل » را پيشنهاد مي كند .
بتّه / بوته / بته : هر سه صحيح و يك كلمه فارسي است . گُل و بتّه : نقش گل و گياه كه نقاش مي كشد .
توسي / طوسي : هر دو صورت درست است . توصيه مي شود « توسي » بنويسيم .
بقچه / بغچه : ( تركي ) ، به هر دوصورت درست است .
تزئين / تزيين : هر دو صورت درست است .
چارپاره / چهارپاره: به شكل اوّل رايج تر است .
دكان / دكّان : به هر دو صورت آمده است .
سالن / سالون: ( فرانسوي salon از ايتاليايي salone ) فضاي سرپوشيده ي نسبتاً بزرگ
مليون / ميليون : از كلمه فرانسوي million و املاي صحيح آن ميليون است .
واگن/ واگون : ( انگليسي wagon) هر يك از بخش هاي مجزاي قطار كه به وسيله ي لكوموتيو بر روي ريل راه آهن كشيده مي شود.
هيجده / هجده / هيژده / هژده : به هر چهار صورت درست است . در اصل « هشت ده »
يقه / يخه ( تركي ) : گريبان ، به هر دو صورت آمده است
در رسم الخطّ فارسي به دليل نبودن حرف مستقل براي مصوّت هاي كوتاه ـَـِــُـ مي نويسيم « مراد » ، « قربان »
و نه « موراد » و « قوربان » ، بنابراين در نوشتن شماري از واژه هاي دخيل فرانسوي و انگليسي هم نوشتن : فرمول، ميكرب، ويلن، اتومبيل، گلبول، دمكراسي و ... رايج تر از : فورمول، ميكروب، ويولن ( ويولون )، اتوموبيل ( اتمبيل )، گولوبول و دموكراسي است .
هيئت / هيأت : به هر دو صورت صحيح است .
فارسي دوم استانبول / استامبول / اسلامبول : نام ديگر قسطنطنيه است . به هر سه صورت درست است .|| اجاق / اجاغ : ( تركي ) مجازاً خانواده
اينشتين / انشتين : Aynshtayn و Anshtayn هر دو به كار رفته است .
باتلاق / با طلاق : اين كلمه تركي است ( در اصل باتّاق ، به معني لجنزار ) معادل فارسي آن « مرداب » ؛ بهتراست با «ت » بنويسيم
جِقّه / جغّه : اين واژة فارسي به معني تاج است . دكتر نجفي و استاد سميعي املاي « جغّه » را ضبط كرده اند .
ختمي / خطمي : نوعي گياه گلدار . اين كلمه عربي است و به صورت « خطمي » نوشته مي شود. اصل تلفظ خِطمي است .
درم / درهم : واحد سكه نقره ، اصل اين لغت يوناني است .
دوّم / دوم : كلمة دوّم و سوّم امروزه به صورت مشدد تلفظ مي شوند .
ستبر / سطبر : اين واژه فارسي و بهتر است با حرف « ت » نوشته شود .
شطرنج / شترنج : شطرنج معرّب و اصل لغت سانسكريت و بهتراست با حرف « ط » نوشته شود .
صندلي / سندلي : معرّب سندلي ، در فارسي چندن و چندل ، از اصل سانسكريت ، امروزه با حرف « ص » رايج تر است .
طومار / تومار : اصل اين كلمه يوناني و طومار معرّب است . املاي شكل اول رايج است .
عَزّ َو جَلّ / عَز ّو جَل : دو فعل ماضي كه حالت صفت را پيدا كرده است و در فارسي تشديد « جَل » مي افتد .
قد قد / غد غد : اسم صوت و صورت اول متداول است .
قشقرق / غشغرق : اين كلمه تركي است . به صورت« قشقره » هم به كار مي رود . شكل « قشقرق » رايج است .
كبّاده / كباده : اين كلمه فارسي و بدون تشديد هم آمده است .
نُشادر / نوشادر : به هر دو صورت درست است .
فارسي سوم آذوقه / آزوقه / آزوغه : دكتر معين و استاد سميعي املاي « آزوقه » را ترجيح مي دهند . در فرهنگ عميد « آزوغه » هم آمده است .
ارّابه / عرّابه : به معناي گردونه و گاري و هر دو املا درست است . ارابه فارسي است و معرّب آن عرّابه . ارابه ، بدون تشديد هم درست است .
بسطام / بستام : آقاي بهمنيار ضبط « بستام » را پيشنهاد مي كند . صورت اول رايج است .
پُرُوفسور/پرفسور / پروفسر : از واژة فرانسوي Professeur دو شكل اول و دوم بيشتر متداول است .
تاغ / تاق : نام درختچه اي ، به هر دوصورت آمده است .
تئاتر / تآتر : فرانسوي theatre به هر دوصورت درست است .
ترشيز / طرشيز : كاشمر ، ضبط « ترشيز » ارجح است .
دچار / دوچار / دو چهار : اصل واژة دچار ظاهراً دو چهار است كه در كليله و دمنه هم آمده است . دچار شكل رايج است .
دكمه / دگمه / تكمه : املاي هر سه واژه درست است
روبوت / ربوت / ربات / روبات : انگليسي Robot از اصل چِك ، آدم ماشيني طرقبه / ترقبه : املاي طرقبه رايج تر است . استاد سميعي ضبط مختار اين كلمه را « ترقبه » نوشته است .
غلتيدن / غلطيدن : شكل اول توصيه مي شود .
قفس / قفص : كلمة قفص معرّب قفس است . قفص معرّب يوناني kapsa به معني صندوق و جعبه است . شكل اول رايج است .