پافشاری، یکدندگی
مترادف سماجت: ابرام، اصرار، پافشاری، پیله، تأکید، زشتی، بی شرمی
سماجت در لغت نامه دهخدا
سماجت. [ س ِ ج َ ] (ع مص ) نازیبا شدن. (تاج المصادر بیهقی ).
|| (اِمص ) زشتی و عیب ناکی. (غیاث ). معیوبی. (ناظم الاطباء) : و کلمات و مقدمات او را در لباس سماجت و تقبیح عرض داده. (سندبادنامه ص 113). مگر ملک هند را که بسبب سماجت و زشتی منظرراه نداد. (جهانگشای جوینی ).
|| بی شرمی.
|| فضاحت و رسوایی.
|| آلودگی.
|| اصرار در کارهای زشت. (ناظم الاطباء).
سماجة. [ س َ ج َ ] (ع مص ) نازیبا شدن. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). زشتی و زشت شدن و عیبناکی. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به سماجت شود.