اشعار شهادت امام حسن عسکری ع

شعر شهادت امام حسن عسکری ع​

مجموعه اشعار با موضوع شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در این صفحه گردآوری میشود .


شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن

عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم
کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن

در عزای عسگری آید زنای اهل دل
صد فغان همراه با شور ونوا یابن الحسن

آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم
خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن

در جوانی رفت از دنیا امام عسگری
شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن

این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه
تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن

گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع
گاه از فقدان آن نور هدی یابن الحسن

دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من
با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شراره

عضو فعال

شعر در مورد شهادت امام حسن عسکری ع​

غربت شهر سامرا، غصه ی هر شب منه
عکس خرابی حرم، آتیش به جونم می زنه

گرد و غبار حرمت، سرمه چشم نوکرات
خیلی غریبی آقاجون، بگو چی شد کبوترات؟

شب شهادت آقا، می خوام یه آرزو کنم
کاشکی می شد با مژه هام، مرقدت جارو کنم

آقا بذار که جونمو، با هروله فدات کنم
آقا بذار که روم بشه، تو قیامت صدات کنم

سینه زدن با عاشقات، نماز مستی منه
این سینه ی خسته باید، یه روز برا تو بشکنه

تو حلقه ی سینه زنی، وقتی برات شور می گیرم
پاک میشه زنگار دلم، آینه می شم نور می گیرم

این گریه ها روز حساب، توشه ی کوله بارمه
این سینۀ کبود شده، مدال افتخارمه

بندگی رو یادم دادی، با راه و رسم نوکریت
معنی عشق فهمیدم، با اون نگاه دلبریت

معجزه کردی آقا جون، که عاشق خدا شدم
یه تیکه مس بودم که با، نگاه تو طلا شدم
 

شراره

عضو فعال

شهادت امام حسن عسگری ع - شعر​


سالیانی درد بی درمان هجران مشکل است
بی کسی درشهرغربت ای رفیقان مشکل است

سالیانی جای دور افتاده تبعیدت کنند...
سالیانی در غل و زنجیر زندان مشکل است

تشنگی از سویی و زخم زبان سویی دگر
روزه داری با دلی زار و پریشان مشکل است

سخت گیری ها که نه اما تحمل کردن
بد دهانی های هر روز نگهبان مشکل است

سالیانی بوده قلبم داغدار کربلا
آب دیدن آب خوردن کام عطشان مشکل است

معتمد با بی حیایی قصد جانم کرده است
جان سپردن گوشه ی زندان ویران مشکل است

ما به تو حق میدهیم آقای عالم گریه کن
حجت الله ای ولی الله اعظم گریه کن


سومین ابن الرضای خانواده اندکی
باغم و اندوه و سوز و اه ماتم گریه کن


گریه کن شاید که آرامت نماید گریه ها
فتح بابی گردد و راهی گشاید گریه ها

دیده واکن نوگل ات پشت وپناهت میرسد
غمگسارت ،دستگیرت ،تکیه گاهت میرسد

دیده وا کن داغ تو آتش به جان ما زده
دیده وا کن مهدی ات آقا سراغت آمده

دیده واکن مهدی ات دارد گریبان میدرد
دیده واکن مهدی ات دارد به سینه میزند

دیده واکن بامصیبت ها کلیمش میکنی
دیده واکن ورنه یک باره یتیمش میکنی

شکرلله ناله هایت را جوابی هم رسید
تاکه گفتی تشنه هستم ظرف آبی هم رسید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شراره

عضو فعال

شعر برای شهادت امام حسن عسکری ع​

شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن
جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن

عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم
کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن

در عزای عسگری آید زنای اهل دل
صد فغان همراه با شور و نوا یابن الحسن

آب شد شمع وجودش زاتش زهر ستم
خاک غم بر سر کنم زین ماجرا یابن الحسن

در جوانی رفت از دنیا امام عسگری
شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن

این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه
تسلیت گوئیم امشب بر شما یابن الحسن

گاه از هجران جانسوز تو سوزم همچو شمع
گاه از فقدان آن نور هدی یابن الحسن

دست رد بر سینه ام امشب مزن زیرا که من
با محبان تو هستم آشنا یابن الحسن
 

stabekiove

عضو فعال


شعر - شهادت امام حسن عسکری​


سامرا اى شاهد شبهاى من

خوشه چین خرمن غمهاى من

مرغ دل از خاک تو پر مى‏کشد

جام کوچ سرخ را سر مى‏کشد

اینهمه غم که دلم را پر نمود

قامت خورشید را خم کرده بود

گاه رنجور از اسارت مى‏شدم

شاهد صدها جسارت مى‏شدم

گاه مى‏شد از جفاى ناکسان

مى‏شدم همخانه با درّندگان

مانده خورشید توانم در شفق

نیست در عُمق نگاه من رمق

چار ساله کودکم با چشم زار

مى‏کشد در سجده هایش انتظار

او پرا ز احساس درد بى کسى است

اشک چشم او پراز دلواپسى است

ساقى یک جرعه آب زمزم است

زخم تشنه بودنم را مرهم است

مثل من که خوانده‏ام او را به بر

فاطمه خوانده است او را پشت در

بر غریبى على مؤمن شده

شاهد جان دادن محسن شده

او کتاب پر ز درد فاطمه است

یوسف صحرا نوردِ فاطمه است

انتقام فاطمه در خشم اوست

ذوالفقار مرتضا در چشم اوست

او بود احیاگر قرآن و حج

شیعیان اَلصّبر مِفْتاحُ الْفَرَج
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

stabekiove

عضو فعال


شعر شهادت امام حسن عسکری ( امام یازدهم )

عسکرى از دارفانى دیده بسته

گرد ماتم بر رخ مهدى نشسته

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

گشته سامرا دوباره وداى غم

بر پدر صاحب زمان بگرفته ماتم

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

عازم جنت شده با قلب سوزان

نزد زهرا و پیمبر گشته مهمان

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

او بدست معتصم گردیده مسموم

قلب پاک انورش را کرده مغموم

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان

شستشو داده پسر جسم لطیفش

شد به سامرا مکان قبر شریفش

اى حسن جان ، اى حسن جان ، اى حسن جان


مى زند آتش به قلبم سوز داغ عسکرى

گیرد امشب اشک من هر دم سراغ عسکرى

شد به سن کودکى فرزند دلبندش یتیم

گشت دُرّ اشک مهدى چلچراغ عسکرى

در دل صحراى غم ها و به دشت سرخ عشق

لاله سان شد قلب ما خونین ز داغ عسکرى

بس که اندوه فراوان دید از جور خسان

شد لبالب از مى غم ها ایاغ عسکرى

با گلاب اشک و با سوز درون گوید سخن

«حافظى» آن بلبل خوش خوان باغ عسکرى​




اى نخل ریاض علوى برگ و برت سوخت

از آتش بیداد ز پا تا به سرت سوخت

اى یازدهم اختر پر نور ولایت

خورشید ز هجر رخ همچون قمرت سوخت

اى پاره قلب نبى و زاده زهرا

از آتش زهر ستم و کین جگرت سوخت

از داغ جهان سوزِ تو در دشت محبّت

چون لاله سوزان دل مهدى پسرت سوخت

چون مشعل افروخته در سوگ و عزایت

اى واى دل مهدى نیکوسیرت سوخت

در فصل شباب از ستم و کینه دشمن

چون شمع شب افروز ز پا تا به سرت سوخت

اى جان جهان «حافظى» سوخته دل گفت

قلب همه از داغ دل پرشررت سوخت
امروز عسکرى ز جهان دیده بسته است

قلب جهان و قطب زمان، دل شکسته است

آن حجت خداى ز بیداد معتصم

پیوند زندگانیش از هم گسسته است

صاحب عزاست صاحب عصر، اندرین عزا

روحش به چارسالگى از کینه خسته است

بر چهره امام زمان، آن دُر یتیم

از باد ظلم گرد یتیمى نشسته است

در خانه اى که مرکز اندوه و ماتم است

دشمن کمر به غارت آن خانه بسته است

از لطف آن که ناز کند بَرد بر خلیل

صاحب زمان ز آتش بیداد رسته است

اندر بقیع و سامره و کربلا و طوس

گل های فاطمه بنگر دسته دسته است


اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود

در پیشگاه حکم تو ذرات در سجود

اى میر عسکرى لقب اى فاطمى نسب

آن را که نیست مهر تو از زندگى چه سود

علمت محیط بر همه ذرات کاینات

فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود

تاریخ تابناک حیاتت، گر اندک است

بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود

عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو

زنگار کفر از دل نصرانیان زدود

این افتخار گشته نصیبت که از شرف

در خانه تو مصلح کل دیده برگشود

اى قبله مراد که در برکة السّباع

شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود

قربان دیده اى که به بزم تو فاش دید

جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود

قرآن ناطقى تو و قرآن پاک را

الحق مفسّرى، ز تو شایسته تر نبود

دشمن بدین کلام ستاید ترا که نیست

در روزگار، چون تو به فضل و کمال و جود

شادى به نزد مردم غمدیده نارواست

جان ها فداى لعل لبت کاین سخن سرود

مدح شما، ز عهده مردم برون بود

اى خاندان پاک که یزدانتان ستود

از نعمت ولاى شما خاندان وحى

منّت نهاد بر همگان، خالق و دود

اى که خورشید فلک محو لقاى تو بود

ماه را روشنى از نور و ضیاى تو بود

توئى ان آینه حسن خداوند کریم

که عیان نور الهى ز لقاى تو بود

معدن جود و سخنائى تو که از فرط کرم

دو جهان ریزه خور خوان عطاى تو بود

ولى حق حسن العسکرى اى آنکه قضا

مجرى امر تو و بنده راى تو بود

حجت یازدهم نور خداى پور على

اى که ایجاد دو عالم ز براى تو بود

من کجا مدح و ثناى تو توانم گفتن

اى که قرآن همه در مدح و ثناى تو بود

نه همین جاى تو در سامره تنها باشد

که به دلهاى محبان تو جاى تو بود

بى ولاى تو عبادت ز کسى نیست قبول

شرط مقبولى طاعاتى ولاى تو بود

نسبت قامت سرو تو بطوبى ندهم

ز آنکه طوبى خجل از قد رساى تو بود

چه غم از تابش خورشید قیامت دارد

آنکه در روز جزا زیر لواى تو بود

همه شب قرب جوارت ز خدا مى طلبم

که مرا در سر شوریده هواى تو بود

در جوار تو ز حق خواهش جنت نکنم

جنت ما به خدا صحن و سراى تو بود

دیده گریان نشود روز جزا در محشر

هر که گریان به جهان بهر عزاى تو بود

تو ظهور پسر خویش طلب کن ز خدا

چونکه مقبول خداوند دعاى تو بود

تا ابد بر تو و اجداد گرام تو درود

غیر از این هر چه بگویم نه سزاى تو بود

چه به جز ذکر و ثناى تو بگوید (خسرو)

بهترین طاعت حق ذکر و ثناى تو بود​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:


🔴 لینک های مفید: شبیه ساز منظومه شمسی , خرید لایک ارزان
میزبانی شده توسط سرورهای قدرتمند افیکس هاست

بالا