شعر چشم سیاه
من به چشمان سیاه و گذر عمرگران می نگرم
به تن خسته و ان مهر دل انگیز سحر می نگرم
به غم سخت جدائی به خزان
به دل عاشق و پر عشق وامید
به شب سخت و سیه طول دراز
و به چشمان پر از اشک دل خویشتن می نگرم
من به تنهائی خود میمیرم
و به رویای دستان تو در اینه می نگرم
من به تنهائی خود میمیرم
و تو...