پیش از اینها فکر می کردم خدا خانه ای دارد میان ابرها
مثل قصر پادشاه قصّه ها خشتی از لماس وخشتی از طلا
پایه های برجش از عاج وبلور برسر تختی نشسته باغرور
ماه ، برق کوچکی از تاج او هرستاره،پولکی از تاج او
رعد وبرق شب طنین خنده اش سیل وطوفان نعره توفنده اش هیچ کس ازجای آگاه نیست هیچ کس رادرحضورش راه نیست
آن خدا بی رحم بودوخشمگین خانه اش درآسمان،دوراززمین
بود. اما درمیان ما نبود مهربان وساده وزیبا نبود
دردل او دوستی جایی نداشت مهربانی هیچ معنایی نداشت
هرچه می پرسیدم از خود از خدا از زمین از آسمان از ابرها
زود می گفتند:«این کار خداست پرس وجو از کار او کاری خطاست»
نیّت من در نماز ودعا ترس بود ووحشت از خشم خدا
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود از خدا درذهنم این تصویر بود
تا که یک شب،دست در دست پدر راه افتادم به قصد یک سفر
درمیان راه،در یک روستا خانه ای دیدم،خوب وآشنا
زود پرسیدم پدراین جا کجاست؟ گفت:اینجا خانه خوب خداست
گفت:«اینجا می شود یک لحظه ماند گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند
باوضویی دست ورویی تازه کرد با دل خود گفت وگویی تازه کرد»
گفتمش:پس آن خدای خشمگین خانه اش اینجاست؟اینجا در زمین؟
گفت :«آری خانه او بی ریاست فرش هایش ازگلیم وبوریا ست
مهربان وساده وبی کینه است مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم ودشمنی نام او نور ونشانش روشنی»
تازه فهمیدم:خدایم این خداست این خدای مهربان وآشناست
دوستی ازمن به من نزدیکتر از رگ گردن به من نزدیکتر
می توانم بعد از این،بااین خدا دوست باشم،دوست،پاک وبی ریا
به قول پرستو،قیصر امین پور
واژه نامه
دلگیر:غصّه دار | خشت: آجر |
بی ریا:بدون آلایش وناپاکی | طنین: صدا،آوا |
توفنده:خشمگین،ویران کننده | بوریا: حصیر |
ریا:ظاهر سازی وخودنمایی وبرای فریب خلق نیکو جلوه دادن خود یا چیزی یا کاری | عاج:استخوان فیل که گران قیمت است ودرساختن اشیای تزیینی به کارمی رود. |
گلیم:نوعی فرش که با دست بافته می شود ونسبت بع سایر | نیّت: قصد،آهنگ |