الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز...
به لاله ی در خون خفته
شهید دست از جان شسته
قسم به فریاد آخر
به اشک قلتان مادر
که راه ما باشد آن راه تو ای شهید
همه به پیش همه به پیش
به یک صدا
“جاویدان ایرانِ عزیز ما”
قسم به اسم آزادی
به لحظه ای که جان دادی
به قلب از هم پاشیده شهید در خون قلتیده
که تا آخرین نفس راهت را...
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان است.
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
نگه جز پیش پا را دید نتواند،
که ره تاریک و لغزان است.
و گر دست محبّت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان است.
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود...