شعر ولادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ستاره_قطبی

عضو فعال

شعر ولادت حضرت فاطمه زهرا(س)​

مجموعه ای از اشعار زیبا با موضوع ولادت حضرت فاطمه زهرا س در این صفحه گردآوری شده است .

شب تاریک کنار تو به سر می‌آید

نام زهرا به تو بانو چقدر می‌آید

آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده

خار هم پیش شما گل به نظر می‌آید

و نبوت به دو تا معجزه آوردن نیست

از کنیزان تو هم معجزه بر می‌آید

به کسی دم نزد، اما پدرت می‌دانست

وحی از گوشۀ چشمان تو در می‌آید

پای یک خط تعالیم تو بانو والله

عمر صد مرجع تقلید به سر می‌آید

مانده ام تو اگر از عرش بیایی پایین

چه بلایی به سر اهل هنر می‌آید

مانده ام لحظۀ پیچیدن عطر تو به شهر

ملک الموت پیِ چند نفر می‌آید
کاظم بهمنی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ستاره_قطبی

عضو فعال

شعر برای ولادت حضرت فاطمه س​

علی اکبر لطیفیان :
نشسته ام بنویسم که بال یعنی تو
عروج کردن سمت کمال یعنی تو

نشسته ام بنویسم تصورت، هیهات
فراتراز جریان خیال یعنی تو

محبت تو همان آیینه است و مهرت آه
تو آب و آیینه پس زلال یعنی تو

ز برگ‌های تو بوی رسول می‌آید
گل محمدی بی مثال یعنی تو

مسیر رد شدنت را کسی نگاه نکرد
جمال زیر نقاب جلال یعنی تو

تو نور و نورٌ علی نور و خالق النوری
تو از تصور خاکی نشین ما دوری

تو آن دعای رسولی که مستجاب شدی
برای خانه‌ی خورشید آفتاب شدی

یگانه دختر احمد شدن مراد نبود
برای ام ابی‌هایی انتخاب شدی

تو مرتضی نشده این همه صدا کردی
تو مصطفی نشده صاحب کتاب شدی

علی به پای تو شد ذره ذره آب و سپس
تو هم به پای علی ذره ذره آب شدی

تو عادلانه‌ترین فیضی و دوتا نه سال
نصیب روح نبی و ابو تراب شدی

تو آفتاب رسولی و آسمان علی
تو روح سینه‌ی پیغمبری و جان علی

شب سیاه بگیرد تمام دنیا را
اگر ز خلق بگیرند نام زهرا را

هزار سال به جز آستانه‌ی کرمت
نبرده ایم در خانه‌ای تمنا را

ز روی عاطفه خوابت نمی‌برد شب‌ها
اگر روا نکنی حاجت گدا‌ها را

قرار نیست به نان مدینه لب بزنی
ز سفره ات نگرفتند رزق بالا را

برای آنکه مقام تورا نشان بدهند
نموده اند فراهم بساط فردا را

دل رسول خدا را اسیر درد مکن
مگیر از سخن خویش لفظ «بابا» را

بگو پدر که نبی را حیات میبخشی
ز درد و غصه دلش را نجات میبخشی

زمین بدون نگاهت تب بهار نداشت
شبیه کوه بلندی که آبشار نداشت

بعید نیست ببخشی همه قیامت را
نمیشود ز. تو اینگونه انتظار نداشت

دعای پشت سر تو مراد مولا بود
وگرنه هیچ نیازی به ذوالفقار نداشت

بهشت، منزل توست این همه طلب دارد
وگرنه هیچ کسی با بهشت کار نداشت

دوازده نخ وصله به چادرت دیدند
به ساده زیستیت عمر روزگار نداشت

همه جهیزیه ات بود چند ظرف گلین
تجملات برای تو اعتبار نداشت

شب عروسی خود یاد قبر افتادی
شکوه رخت نو ات را به سائلی دادی

بهشت هستی و عطر معطری داری
همیشه آب و هوای مطهری داری

به نیمی از نفست انبیا بزرگ شدند
تو از قدیم دم ذره پروری داری

صحیفه‌ی تو تماما تنزل وحی است
از این لحاظ تو قرآن دیگری داری

یتیم مکه بدهکار مهربانی توست
تو گردن پدرت حق مادری داری

یگانه علت غایی خلقتی زین رو
تو با تمامی خلقت برابری داری

ظهور ظاهرت انسان و باطنت حوراست
ولایتی که تو داری ولایت کبراست

نبینم از نفست آه آه میریزی
شبیه برگ گلی گاه گاه میریزی

تو دست و سینه و پهلو می‌آوری داری...
به پای شیر خدایت سپاه میریزی

میان اینهمه درگیری‌ای شکسته غرور
به دست بسته‌ی مولا نگاه میریزی

چقدر فکر حسینی به فکر گودالی
چقدر اشک بر این بی پناه میریزی

صدای کشته‌ی گودال را بلند مکن
به گیسویی که کف قتلگاه میریزی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

ستاره_قطبی

عضو فعال

اشعار ولادت حضرت زهرا​


نه تنها دم زند ادم ز وصفش
زند دم خالق اعظم ز وصفش
شکوه رمز یا زهراست زهرا
قرار نوح در دریاست زهرا
به زهرا تا توسل کرد آتش
به ابراهیم حق شد سرد آتش
چه نامش برد موسى ، موسوى شد
کلیم حق ز فیض معنوى شد
مسیحازد چو بر دامان او دست
گسست از فرش دل ، در عرش بنشست
بلى صدیقه کبرى است زهرا
قرار کل ما فیهاست ، زهرا
شفاعت در جزا پابست زهراست
نجات ما همه در دست زهراست​
 

ستاره_قطبی

عضو فعال

اشعر برای ولادت حضرت زهرا س​


خدیجه تا زهستى نیست گردید
ز هستى نمره او بیست گردید
به روز بیست از ماه جمادى
ندا برخاست از ناى منادى
خدیجه ثروت خود را فدا کرد
فنا شد از فنا کسب بقا کرد
ز کارش موشکافى کرد خالق
گذشتش را تلافى کرد خالق
در رحمت به رویش نیز وا کرد
به او زهراى اطهر را عطا کرد
طریقت را دلیل راه آمد
حقیقت را تجلیگاه آمد
شریعت صورت و معناست زهرا
حقیقت قطره و دریاست زهرا
چه زهرائى که هستى هست . مستش​
 

شراره

عضو فعال

شعر کوتاه ولاد حضرت زهرا س​

جمادى غرق شادى بود آنشب
بشارت را منادى بود آنشب
خدا را شهر مکه ، شهر قرآن
به تایید قضا شد نور باران
حرم سر تا قدم شور و شعف بود
شکوه راز خلقت را هدف بود
 

شراره

عضو فعال

ولادت حضرت فاطمه س​

سما دیگر نمی‏ بالد به اخترهای تابانش
چو می‏ بیند زمین از شمس تابان بهتر آورده
ز جنت مریم و سارا و هاجر خرم و شادان
پی خدمتگذاری خم به تعظیمش سر آورده
ببام عرش جبریل امین تکبیر می‏ گوید
که‏ ام المومنین همسر برای حیدر آورده
چه دختر دختر طاها چه دختر مام دو عیسی
چه دختر حجت کبری برای محشر آورده
خدیجه هستیش را داد اندر راه حق اما
برایش بهترین گوهر خدای اکبر آورده
قدم بنهاد در عالم بهشتی طلعتی امشب
که از بهرش خدا ایجاد هر خشک وتر آورده
خدیجه دختر آورده و لیکن احمد مرسل
هزاران کربلائی را برایش نوکر آورده
 

شراره

عضو فعال

شعر برای تولد حضرت فاطمه س​

باغ هستي بي صفا مي ‏شد اگر زهرا نبود

عطر گل از گل جدا مي ‏شد اگر زهرا نبود

تيره گي در اولين برخورد با خورشيد عشق

چيره بر آيينه‏ ها مي‏ شد اگر زهرا نبود

ارتزاق آفتاب از روي عالمتاب اوست

اين جهان ظلمت سرا مي ‏شد اگر زهرا نبود

ابرهاي کفر آلود از نسيم فتنه ‏ها

در هواي دل رها مي ‏شد اگر زهرا نبود

در دل امواج طوفان زاي اقيانوس دهر

فلک دين بي ناخدا مي ‏شد اگر زهرا نبود

نصرت حق در بر کفر از فداکاري اوست

کفر حق را رهنما مي‏ شد اگر زهرا نبود

قامت يکتا پرستاني همانند علي

زير بار غم دو تا مي ‏شد اگر زهرا نبود

پهلويش بشکست تا بتخانه را در هم شکست

سامري صاحب لوا مي ‏شد اگر زهرا نبود

گر چه خود شد پر پر اما داد بر قرآن حيات

محو دين مصطفي مي ‏شد اگر زهرا نبود

عشق اگر دارد حيات از اوست ياسر بي گمان

عشق، در عالم فنا مي‏ شد اگر زهرا نبود


محمود تاري (ياسر)
 

شراره

عضو فعال

شعر زیبا برای ولادت حضرت زهرا س​

امروز عالمي ز تجلي منور است


ميلاد با سعادت زهراي اطهر است


مولود پاکي آمده از غيب در شهود


کز او وجود عالم و آدم سراسر است


از ره رسيده موکب بانوي بانوان


کائينه تمام نماي پيمبر است


نور خدا ز فرش نتق ميکشد بعرش


روشن بروي فاطمه چشم پيمبر است


در وصف او گر ام ابيها شنيده ‏اي


اين خود يک از فضائل آن پاک گوهر است


هر مادر آورد پسر از اوست مفتخر


بالنده مانده گيتي از اين نيک دختر است


احمد وجود پاک او را روح خويش خواند


با آنکه خود به مرتبه روح مصور است


در حيرتم چه مدح سرايم به حضرتي


کو را مديحه خوان ز شرف ذات داور است


تنها نه دختر است رسول خداي را


کز رتبه بر ولي خدا نيز همسر است


هستند گوشواره دو دلبند تو به عرش


بي شک دل تو عرش خداوند اکبر است


حاکي است از وقايع ما کان و ما يکون


متن صحيفه‏ اش که به قرآن برابر است


ربط رسالت است و ولايت جناب تو


بل اين دو را وجود تو معنا و مصدر است


او هست عصمت و الله چندان شگفت نيست


کز چشم خلق تربت پاکش مستّر است


بر آستان توست ز جان منجلي صغير


عمريست چشم و روي نيازش بر اين در است


صغير اصفهاني
 

زیباکلام

عضو انجمن

شعر شب میلاد حضرت فاطمه س​

جهان آفرينش را شكوهي ديگر است امشب
زمين و آسمان از هر شبي زيباتر است امشب
فلك آراسته بزمي ز ماه و زهره و پروين
عطارد باده گردان، مشتري، را مشگر است امشب
زمين گلشن، فلك روشن بشر شادان ملك خندان
فضا خرم هوا دلكش صبا جان پرور است امشب
بگوش دل شنو آواي مرغ شب كه مي گويد
شب ميلاد زهرا دختر پيغمبر است امشب
چه زهرا عصمت پاك خدا ناموس پيغمبر
چه زهرا كز فروغش ملك هستي انور است امشب
خدا تبريك مي گويد ملك تسبيح مي خواند
كه ختم الامرسلين را دختري مه پيكر است امشب
چه دختر بضعه خاتم چه دختر مفخر آدم
كه ميلادش بشر را سوي رحمن رهبر است امشب
از اين مهر جهان آرا كه تابيد از سپهر دين
دل هر ذره اي تابان همچو خاور است امشب
ببار اي بر رحمت رحمتت را بر گنه كاران
كه رحم رحمةللعالمين را در بر است امشب
مؤيد گر سيه شد از گنه طومار اعمالت
ثناي فاطمه روشنگر اين دفتر است امشب
سيدرضا مؤيد
 

زیباکلام

عضو انجمن

دکلمه برای ولادت حضرت زهرا س​


نوبهار آمد و گرديده گلستان خرّم‏
پهنه خاك فريبا شده چون باغ ارم‏
لشكر بهمن و ديماه فرارى گشتند
زده بر كوه و در و دشت، بهاران پرچم‏
فرح ‏انگيز نمودند فضاى بستان‏
سنبل و نسترن و ياسمن و اسپرغم‏
ابر آذار گهر ريخت به باغ و صحرا
چهره سبزه بياراست به دُرّ شبنم‏
بلبل از وصل گل و ديدن دلدار شده است‏
در چمن نغمه سرا گاه به زير و گه بم‏
شادى و شور و طرب گشته به هر جا بر پاى‏
اثرى نيست ز اندوه و نشانى از غم‏
اين سرور و شعف از ميمنت فاطمى است‏
كه بهاران زده هر گوشه ‏اى اين گونه رقم‏
جمعه در بيستم ماه جماد الثّانى‏
مهر رخشان جهان كرد منوّر عالم‏
مفخر عالم هستى و وديعت ز خدا
شافع روز جزا دخت رسول اكرم‏
با سجاياى نكو جمع نموده است جمال‏
نيك گردانده به هم سيرت و صورت مدغم‏
فخر زنهاى جهان است بتول اطهر
به كنيزى درش هست مباهى مريم‏
پرورانيده حسينى كه نموده است فدا
جانش اندر ره حق تا كَنَد از بيخ ستم‏
پرورانده است به بر شاخ گلى چون زينب‏
كه نموده است به هم فضل و شجاعت توأم‏
يازده كوكب رخشنده از او نور گرفت‏
كه ازيشان شده اركان ديانت محكم‏
قرة العين نبى مام عزيز حسنين‏
همسر شير خدا سرور و سردار امم‏
گر بسايى سر اخلاص به درگاه بتول‏
فارغ از رنج و تعب گردى و راحت ز الم‏
ياد او درد تو را مايه درمان باشد
آستانش دل هر خسته دلى را مرهم‏
مدح، «فرزين» نتوان فاطمه زهرا را
كه درين راه تو را عجز زبان است و قلم‏

شاعر: عبدالحسین فرزین
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:


🔴 لینک های مفید: شبیه ساز منظومه شمسی ,
میزبانی شده توسط سرورهای قدرتمند افیکس هاست

بالا