طن [ طَن ن ] ( ع مص ) به بانگ آوردن تشت و جز آن ( منتهی الارب )، به بانگ آمدن تشت ( لازم است و متعدی ). ( منتهی الارب ). || آواز کردن مگس و طشت و گوش و جز آن. ( منتخب اللغات ). گوش بانگ کردن. ( زوزنی ).
طُنَن
مُطنن
مترادف طنین: انعکاس، بازتاب، پژواک، انعکاس صوت، آواز، آهنگ، صدا، نوا، زنگ، خوش...