کلمه «سبب» در زبان فارسی دارای معانی مختلفی است، از جمله علت، موجب، باعث و دستاویز. کلمات همخانواده با «سبب» کلماتی هستند که از ریشهٔ عربی «س ب ب» گرفته شدهاند و در معنا به نوعی با علت، موجب یا وسیله ارتباط دارند.
مهمترین کلمات همخانواده با «سبب» عبارتند از:
- اسباب: جمع «سبب» و به معنای علتها، موجبات، وسایل و ابزارها است. برای مثال: «اسباب بازی»، «اسباب کشی»، «اسباب زحمت»
- تسبیب: به معنای ایجاد سبب و علت برای چیزی، باعث شدن و موجب شدن است. برای مثال: «تسبیب حادثه»
- مسبب: به معنای ایجاد کننده سبب، باعث و موجب است. همچنین به کسی که مسئول چیزی است نیز گفته میشود. برای مثال: «مسبب حادثه»
- نسبت: در برخی موارد، «نسبت» نیز میتواند به نوعی با «سبب» مرتبط باشد، زیرا نسبتها میتوانند علت یا موجب ارتباط بین چیزها باشند. البته این ارتباط معنایی کمی دورتر است.
در نتیجه، کلمات «اسباب»، «تسبیب» و «مسبب» مهمترین و رایجترین همخانوادههای کلمه «سبب» هستند.
برای درک بهتر، به مثالهای زیر توجه کنید:
- سبب: «علت اصلی تصادف، سرعت زیاد بود.»
- اسباب: «اسباب بازیها روی زمین پخش شده بودند.»
- تسبیب: «بیاحتیاطی راننده، تسبیب تصادف شد.»
- مسبب: «راننده مسبب اصلی تصادف بود.»