نویسنده: مویا لاکت* ترجمه دکتر یونس شکرخواه: ژانر (Genre) به فرمولهای تولیدی ویژه هالیوود و انواع فیلمهایی که با استفاده از این فرمولها ساخته میشوند، از جمله وسترن، ترسناک، کمدی و غیره اطلاق میشود.
از اواخر دهه ۶۰، نقد ژانر در کانون توجه مطالعات سینمایی قرار گرفته است. با این حال، از آن زمان تا کنون ژانرهای محبوب و اصطلاحاتی که در این نوع مطالعات انتقادی مورد استفاده قرار میگرفته، تغییر کرده است با اینکه بیشتر آثار انتقادی در زمینه ژانر طرفدار تحلیل دقیق متنی هستند، این آثار میتوانند نظریه، نقد، تاریخ و تحلیل نمادی را نیز در بر گیرند.
مطالعات ژانر همراه با نظریه مؤلف کمک کرد تا توجه به سوی معنی جمعی جلب شود؛ معنیای که توسط گروهی از فیلمها تولید میشود. این مطالعات به تغییرات شخصی فیلمهای تکافتاده و منحصر به فرد نیز اضافه شد.
طی دهههای ۶۰ و ۷۰ مطالعات سینمایی برای تصحیح برخی از نتیجهگیریهای مطلق در چارچوب نظریه مولف به نقد ژانر رو آورد. نظریه مولف؛ با وامگیری از فرضیات هنرهای عالی، کارگردان را به عنوان نیروی خلاق در پس یک متن و منبع اصلی تولید معنا معرفی کرد و پیامدهای تولید انبوه و همکاری را نادیده گرفت.
به همین دلیل فیلمها پا را از عرصه فرهنگ فراتر نهادند و به موضوع مطالعات معتبر تبدیل شدند. نظریه مولف در سطح عامه به طبقهبندی فیلمها (برای مثال در سینمای آمریکا اثر اندرو ساریس) و فرایند جاری ایجاد الگو و معیار برای فیلمها - سازگار با ذائقه مردم سادهپسند- کمک میکرد.
مطالعات ژانر، این طرحها و استانداردهای مبتنی بر «ذائقه» را به چالش خواند و با توجه به ریشههای فرهنگ توده سینما، معیار جدیدی برای ارزیابی و اصطلاحات جدید برای تحلیل ارائه کرد.
از اواخر دهه ۶۰، نقد ژانر در کانون توجه مطالعات سینمایی قرار گرفته است. با این حال، از آن زمان تا کنون ژانرهای محبوب و اصطلاحاتی که در این نوع مطالعات انتقادی مورد استفاده قرار میگرفته، تغییر کرده است با اینکه بیشتر آثار انتقادی در زمینه ژانر طرفدار تحلیل دقیق متنی هستند، این آثار میتوانند نظریه، نقد، تاریخ و تحلیل نمادی را نیز در بر گیرند.
مطالعات ژانر همراه با نظریه مؤلف کمک کرد تا توجه به سوی معنی جمعی جلب شود؛ معنیای که توسط گروهی از فیلمها تولید میشود. این مطالعات به تغییرات شخصی فیلمهای تکافتاده و منحصر به فرد نیز اضافه شد.
طی دهههای ۶۰ و ۷۰ مطالعات سینمایی برای تصحیح برخی از نتیجهگیریهای مطلق در چارچوب نظریه مولف به نقد ژانر رو آورد. نظریه مولف؛ با وامگیری از فرضیات هنرهای عالی، کارگردان را به عنوان نیروی خلاق در پس یک متن و منبع اصلی تولید معنا معرفی کرد و پیامدهای تولید انبوه و همکاری را نادیده گرفت.
به همین دلیل فیلمها پا را از عرصه فرهنگ فراتر نهادند و به موضوع مطالعات معتبر تبدیل شدند. نظریه مولف در سطح عامه به طبقهبندی فیلمها (برای مثال در سینمای آمریکا اثر اندرو ساریس) و فرایند جاری ایجاد الگو و معیار برای فیلمها - سازگار با ذائقه مردم سادهپسند- کمک میکرد.
مطالعات ژانر، این طرحها و استانداردهای مبتنی بر «ذائقه» را به چالش خواند و با توجه به ریشههای فرهنگ توده سینما، معیار جدیدی برای ارزیابی و اصطلاحات جدید برای تحلیل ارائه کرد.