هم خانواده:
- مسئله
- مسائل
- سوال
- مسئول
- سائل
مترادف : استفهام- استفسار- پرسش- درخواست- تقاضا- مساله- تکدی- دریوزگی- کدیه- گدایی- طلب
متضاد : پاسخ- جواب
معنی : پرسش
لغت نامه دهخدا
سؤال. [ س ُ آ ] (ع مص ) درخواست. (ناظم الاطباء). خواستن. (غیاث ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). خواهندگی. (یادداشت بخط مؤلف ). || پرسش. پرسیدن. || پرسش. استفهام. استفسار. (ناظم الاطباء). عرض و طلب. (ناظم الاطباء) (غیاث ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) :
دانا به یک سؤال برون آرد
جهل نهفته از تو بهامونی.
ناصرخسرو.