مترادف بررسی

پاسخ درست
  • امعان
  • بازدید
  • بازبینی
  • تتبع
  • تجسس
  • تحقیق
  • تعمق
  • تفحص
  • جست و جو
  • رسیدگی
  • غور
  • کاوش
  • مداقه
  • مطالعه
  • ملاحظه
  • نظارت
  • وارسی

erfan

عضو انجمن

لغت نامه دهخدا​

بررسی. [ ب َرْ، رَ / رِ ] ( حامص مرکب ) بازرسی. تفتیش. تنقیب. ( یادداشت مؤلف ). فحص. ( یادداشت مؤلف ). پرسش. پرس و جو.
- بررسی شدن ؛ تفتیش شدن. بازرسی شدن.
|| امعان نظر در نوشته ای. غوررسی و اظهار نظر در محتوای کتابی یا مقاله ای. مطالعه. اقتراح.

فرهنگ فارسی​

رسیدگی تحقیق .

فرهنگ معین​

(بَ رِ ) (حامص . ) رسیدگی ، تحقیق .

فرهنگ عمید​

۱. رسیدگی، وارسی.
۲. مطالعه و تحقیق.
 


🔴 لینک های مفید: شبیه ساز منظومه شمسی ,
میزبانی شده توسط سرورهای قدرتمند افیکس هاست

بالا